بنابراین سازمان سالم آن است که در همه واحدهای آن فرهنگی حقیقی وجود داشته باشد. آیا شما لباسهای خود را برای ایجاد تناسب با شغل تعویض میکنید یا شغلتان را برای متناسب شدن با لباس خود تغییر میدهید. کدام یک فرهنگ واقعی سازمان است؟
بنابراین سازمان سالم آن است که در همه واحدهای آن فرهنگی حقیقی وجود داشته باشد. آیا شما لباسهای خود را برای ایجاد تناسب با شغل تعویض میکنید یا شغلتان را برای متناسب شدن با لباس خود تغییر میدهید. کدام یک فرهنگ واقعی سازمان است؟ هر یک از فرهنگها درباره چگونگی فکر کردن و یاد گیری افراد، طریقهی نفوذ در آنها، شیوهی ایجاد تغییر یا انگیزه در آنان مفروضاتی ویژهی خود دارد. این مفروضات منجرب ایجاد نظریهها و شیوههای توسعه فردی، فلسفههای تغییر، سسیستمهای کنترل و مکانیزمهای پاداش دهی یا جبران خدمات میشوند. اما آنچه ممکن است در یک فرهنگ کار آمد باشد، میتواند در فرهنگ دیگر کلاً یا بعضاً ناکارآمد باشد. گفته شده است که تنها گناه جهانی، صادق نبودن با خود است. گناه سازمانی زمانی صورت میگیرد که یک فرهنگ با خود صادق نباشد. فرهنگ باشگاهی (زئوس) و عمل آن در شیوههای تفکر و یادگیری: پیروان این فرهنگ متمایل به تفکر شهودی و کل نگریاند. آنها به سرعت به یک راه حل ممکن رسیده و دست به کار آزمایش آن میشوند و چنانچه اولین را حل، نامناسب به نظر آید، به راه حل دیگری میپردازند. با تجزیه و تحلیل منطقی و قدم به قدم سازگاری ندارد. شیوههای نفوذ و ایجاد تغییر: در فرهنگهای باشگاهی جاذبه شخصی رهبر (Charisma) مهم است. سابقه خوب و موفق و خصوصیات اخلاقی (Idiosynerasy). دانایان پیرو فرهنگ باشگاهی، بیش از میزان موجودی اعتبار خود خرج نمیکنند. شیوههای انگیزش و جبران خدمات در فرهنگ باشگاهی: پول بسیار ارزشمند است و به عنوان عامل قدرت یا هدف مشخص میشود. وقت زیادی به منظور ایجاد و نگهداری شبکهها، یعنی منابع بالقوهی نیروی انسانی، اطلاعات مفید، یا حتی پول نقد اختصاص میدهند. چنین میپندارند که در حین استراحت یک فرصت مناسب از دست برود. به شرایط عدم اطمینان علاقه دارند، اعتماد و همدلی، سیاست، مردم و شبکهها به عنوان روش زندگی از ویژگیهای دیگر این فرهنگ است. در فرهنگ مبتیِ بر ایفای نقش (آپولو) که مفروضات آنها درباره نفوذ، کنترل و انگیزش دیگران متفاوت است. در شیوههای تفکر و یادگیری، آنها دوست دارند تمام مراحل را از تعریف مشکل تا حل آن طی کنند. هوش شاخص مفید برای سنجش افراد است، یادگیری به تحصیل دانش و مهارتهای بیشتر مربوط است. افراد به عنوان منابع انسانی تلقی میشوند. دورههای شغلی و آموزشی و پدرسالارانه به این فرهنگ تعلق دارد. شیوههای نفوذ و ایجاد تغییر که در این فرهنگ تصمیمات بسیار کم است و بیشتر دارای ماهیت فرایندی است. شیوههای انگیزشو جبران خدمات که در فرهنگ ایفای نقش، افراد دارای نظم و ترتیباند. مجموعه مشاغل بلند مدت، طرحهای بازنشستگی، برنامهریزی شغلی، شرح وظایف نقشها، مقررات و دستورالعملها و برنامههای اجرایی که فرهنگ نقش برای انجام کار خود به آنها نیاز دارد با قراردادهای روانشناختی مورد نیاز آپولوییها تناسب و سازگاری دارد. فرهنگ گروهی کار یا کار گروهی در وظیفه گرا: این فرهنگ سازمانی به بهترین وجه برازنده کسانی است که به شیوهای عقلانی در یک جامعهی دموکراتیک تحصیل کرده است. مردمی که مایلند فکر کنند در جامعهای نخبهگرا یا معتقد به شایستهسالاری زندگی میکنند و از اینکه آنان را نخبگان یا شایستهسالاران خطاب کنند، خوشحال میشوند. شیوههای تفکر و یادگیری: آتناییها حلال مشکلاتند. آنها بر این باوراند که بهترین راه حل مشکلات، ترکیبی از خلاقیت و منطق کاربردی است. یک واحد کماندو که فرماندهاش حق انتخاب افرادش را نداشته باشد از اثر بخشی چندانی برخوردار نیست. خود آموزی برای رشد و ارتقاع و توسعه فردی تشویق میشود و جابجایی کارکنان در میان سازمانها با مخالفت روبرو نمیشود. شیوههای نفوذ و ایجاد تغییر در فرهنگ وظیفهگرا: لازم است قبل از صدور دستور، احترام کسانی را که به آنها دستور میدهید جلب کنید. به این ترتیب دستور میتواند ترغیب طرف مقابل باشد که از نظر اجتماعی پذیرفته شده است. در این فرهنگ، گفتگو، بحث و مذاکرت بسیاری انجام میشود و هرآنچه نوشته میشود خوانده میشود. اولین اقدام برای نفوذ در این فرهنگها تغییر تعریف مشکل یا کار اصلی است. هر عضو تلزه وارد به گروه که تمایل به تغییر داشته باشد، قبلاَباید این نکته را بداند تا زمانی که احترم گروه را جلب نکرده است حتی نمیتواند توجه و کوشش خود را به مشکلات مهم و حساس معتوف نماید. اما احترام ناشی از تخصص و کاردانی، میتواند وارداتی نیز باشد، به این معنا که میتواند در یک جا به دست آمد و به جای دیگر انتقال داده شود. آتناییها را میتوان تا حدودی جهان وطنی به شمار آورد. به این لحاظ، فرهنگ آتنایی بیشتر به این تمایل دارد که با تعیین جدود مشکل و قرار دادن آن دورن یک چهار چوب سازمانی با تغییرات روبرو شود. این تکنیک سازمانی شامل مراحل تشخیص مشکل، اختصاص وقت کارشناسان برای حل وفصل آن و پذیرفتن شیوهی جدید توضیع منابع و اولویتها با اضافه کردن یک پست جدید در نمودار سازمانی است، پستی که عنوان آن در واقع همان «مشکل» است. تشخیص موضوعات مورد علاقه فرهنگ وظیفهگرا معمولا با بررسی عناوین کمیتهها یا گروهای پژوهشی فعلی آن امکان پذیر است. هنگامی که آتناییها از انجام کار سخن میگویند، کیفیت و ویژگی متفاوتی به این عبارت میبخشند، تا وقتی آپلوییها آن را به زبان میآورند. منظور ضمنی وظیفهگراها از این عبارت، این است که مشکلی مورد بررسی قرار گرفته و کاری برای همیشه تمام شده است. فرهنگ اصالتفرد (دیوینسوس): طرفداران آن هر نوع طبقه بندی شدن به جز قرار گرفتن در طبقه مستقل، مردود است! آنها مایااند به عنوان ”فرد” یا ”افراد” شناخته شده و توصیف آنها به عنوان یک طبقه بسیار مشکل است. شیوههای تفکر و یادگیری: عادات مزبور تا حدی به حرفه انتخابی آنها بستگی دارد. فرد نیاز چندانی به آموخت از دیگران ندارد، بلکه به نظر آنها فقط از زندگی باید درس گرفت. شیوههای نفوذ و ایجاد تغییر: تحت تاثیر قرار دادن این فرهنگ بسیار مشکل است. با توجه به اینکه آنها قدرت یا اختیار سازمان را به رسمیت نشناخته و خود را به عنوان کسی میبینند که برای سازمان کار میکنند نه در سازمان، هیچ سلاح سازمانی برای استفاده علیه آنها وجود ندارد. این اشخاص فقط به افراد احترام میگذارند، اما نمیتوان عدم احترام را پیش بینی کرد. امکان دارد علت احترام، توانایی آنها یا چهره آنها باشد. یا ممکن است یک ماه علت احترام با ماه دیگر متفاوت باشد. شیوههای انگیزش و جبران خدمات: آنها مایلند شخصاً دنیا را تغییر دهند، اما این کار نباید با استفاده از قدرت یا نیروی انسانی یا منابع صورت گیرد. این اقدام حتی نباید محسوس و قابل مشاهده باشد. شعری سروده شده در گوشهای از دنیا، یک تصویر نادیده، بیماری که به طور نامحسوس شفا یافته، برای پیروان اصالتوجود میتواند پاداشی ارزنده به شمار آید. بنابراین اولین اصل ضروری کارآیی سازمانی، رعایت خلوص فرهنگی است. به این سبب است که گردش شغلی شکلی مطلوب از توسعه فردی در سازمانهای ایفای نقش به شمار میرود، زیرا با انجام این کار ضمن ایجاد توسعه و رشد فکری در افراد، سازمان را نیز در صورت کناره گیری آنها، دست نخورده باقی میگذارند. البته، تفسیرهای من درباره قرار داد انگیزشی (Motivational Contract) شکل کلیشهای (Sterotype) دارد. همان طور که قبلاً خاطر نشان کردهام اعم از افراد یا سازمانها دارای خلوص فرهنگی نیستیم. همه ما همان طور که در زندگی خود نیاز به کمی تنوع داریم، قابلیت پیش بینی را نیز تا حدی دوست داریم. همه ما در برههای از زمان مایلیم تاثیر شخصی چشم گیری در کارها داشتهباشیم. هیچکدام از نظامهای دستمزد بر حسب قطعه (Pieceworkwork systems) امنیت شغلی، کاهش مالیاتها و رضایت شغلی راه حل منحصر به فرد و نوش داروی (Panacea) تمام دردهای ما نیست. توازن همه جا سلامت به شمار میرود.