همه ما کم و بیش با تفاوتهای ملی در سبک مدیریت آشنا هستیم، نشانههایی از طبیعت سازمانهای موفق ژاپنی و کسب و کارهای پر رونق آمریکایی در اختیار داریم و رفته رفته به تفاوتهای اساسی سازمانها پی میبریم. هر نوع تفاوتهای فرهنگی آنها به احتمال قوی میبایست منبعث از تفاوتهای ملی آنها باشد، نه ناشی از نوع اشتغال یا حرفه آنها
همه ما کم و بیش با تفاوتهای ملی در سبک مدیریت آشنا هستیم، نشانههایی از طبیعت سازمانهای موفق ژاپنی و کسب و کارهای پر رونق آمریکایی در اختیار داریم و رفته رفته به تفاوتهای اساسی سازمانها پی میبریم. هر نوع تفاوتهای فرهنگی آنها به احتمال قوی میبایست منبعث از تفاوتهای ملی آنها باشد، نه ناشی از نوع اشتغال یا حرفه آنها.
چهار شاخص تمایز زیر را مشخص میکنیم:
1- قدرت: برخی از ملیتها به سلسله مراتب علاقمند بوده و آن را تأیید میکنند، در حالی که برخی به تساوی همگان معتقداند.
2- عدم اطمینان: برخی از جوامع بیش از دیگران نگران عدم اطمینان و مخاطره جویی هستند.
3- فرد گرایی: بعضی جوامه، چهارچوب اجتماعی آزاد را که در آن افراد مسئول حمایت و مراقبت از خودشان هستند، میپسندند.
4- مرد سالاری (Maceulinity) بعضی از کشورها در نگرشهای خود بیشتر مردانه فکر میکنند، دارای شخصیت قوی و مطمئن به خود بوده، به کسب پول ازج مینهند و به چگونگی زندگی دیگر افراد اعتنایی ندارند.
اینها تقسیم بندی ملتها توسط آقای هافستد است.
فرهنگهای مدیریت ژاپن: بهترین وسیله آزمایش تفاوتهای فرهنگی بین ملتها، بررسی روشهای مدیریتی ژاپنی در سازمانهای آمریکایی است. آنچه در ژاپن به خوبی کارساز است ممکن است در آمریکا چنین نباشد و بالعکس. اصول مدیریت چندان جنبه جهانی ندارد. یک سازمان ژاپنی، براساس اعتماد پایدار بین فرد و سازمان بنا میشود. یک ژاپنی برای استخدام تمام وقت ، افزایش پاداشتها به تناسب افزایش سن و ارشدیت و استفاده مناسب از تخصصها و مهارتهای خویش به سازمان اعتماد میکند. متقابلاً او نیز نیازهای فوری سازمان را بر نیازهای خود مقدم دانسته و در صورت در خواست سازمان همواره برای تغییر وظیفه، محل سازمانی، و حتی حرفه خود آمادگی دارد. در ژاپن تعداد کمی شرح شغل مفصل که در سازمانهای ایفای نقش غرب به وفور دیده میشود، وجود دارد. به جای آن، مسئولیت انجام و تکمیل هر کار به عهده تعدادی از مشاغل واگذار شده است و چنین استنباط میشود که همه نقشهای یک گروه در انجام کارها مسئول هستند. در سازمانهای ژاپنی تصمیمات به وسیله بالاترین مقام یا گروه خواص اتخاذ نمیشود. به جای آن، به شیوه کاملاً عقلانی، همه نقشهای ذیربط نظر خود را از طریق گروههای نماواشی (Nemawashi) و رینگی (Ringi) اظهار میکنند و نماواشی مستلزم مشارکت همه علاقمندان در مرحله مذاکرات برای تصمیم گیری است.
فرهنگهای مدیریت آمریکا:
معلمین از جهت نگرشهای خود نسبت به مدیریت و سازمان دیونیزی یا اصالتوجود هستند. از سوی دیگر به دلیل قرار گرفتن در مقابل 25 نفر در کلاس یا بیشتر به زئوس یا فرهنگ باشگاهی نیل میکند. در بخشی از شغل معلمی که با مقررات و دستورالعملها و سلسله مراتب مواجه است، باید آپولو یا فرهنگ ایفاینقش را پذیرفت.
خدایان یا فرهنگهای مدیریت در میان داوطلبها: سازمانهای غیر انتفایی اعم از کلیساها، سازمانهای امدادی، گروهای مبارز اجتماعی-سیاسی یا انجمنهای کمک متقابل (Mutual help bodies) اغلب با قاطعیت اعلام میکنند که انها با سازمانهای تجاری سازمانهای دولتی متفاوتاند. حقیقت آن است که آنها با فرهنگ آپولویی یا ایفای نقش میانه خوبی نداشته و آمیزهای از هرج و مرج و فرهنگ باشگاهی و اصالت وجود را ترجیح میدهند. هنگامی که جماعت مومنان را در نظر میگیریم موضوع بازهم از این پیچیدهتر میشود. آیا اعضای این اجتماع، بخشی از سازمان کلیسا یا مشتریان آن تلقی میشوند؟ واضح است که انها کارمند نیستند، بنابراین کاربرد روشهای ایفای نقش در مورد آنان نامتناسب است. ب خاطر نبودن تصویری روشن از نوع این ارتباطات است که بسیاری از سازمانهای غیر انتفاعی و داوطلبانه در تعیین نوع مدل سازمانی متناسب، با اِشکال روبرو میشوند که آنها را به سه نوع تقسیم میکنیم:
1- انجمنهای دوستی (Fellow Ship)
2- گروههای خدماتی (Service)
3- سازمانهای مبارز (Capaigning)